این سریال منو یاد رمانای عاشقانه دوران مدرسه م میندازه!! همونقدر پر از اغراق و باگ … یه جاهاییش واقعا سم خالصه😂
تازه قسمت ۷ ام اما جالبه که دراپ هم نمیکنم و کنجکاوم تهش چی میشه…خلاصه فضای کلی سریال بد نیست اما انتظار شاهکار یا یه اثر عالی رو نداشته باشید.لااقل تا قسمت ۷ …

سریال عجیبی بود واسه من و در کمال تعجب تا اخر دیدمش
عجیب از جهت اینکه بازیگرا اکثر مواقع یه حس مصنوعی داشتن
نگاه کردنشون به همدیگه،لبخند زدنای مصنوعی ،حتی گریه هاشونم به دلم ننشست خیلی:/
ولی چون از داستانش خوشم اومد دوست داشتم ببینم اخرش چی میشه🤔
امتیاز من ۷ از ۱۰
خیلی اش دهن سوزی نبود در کل،فقط داستان جدیدی در سبک عاشقانه/درام داشت

فقط یکی به من بگه، دکتر، تارهای صوتی ماری هم عمل کرد😂😂😂😂

من خیلی گریم سخت رمیاد ولی این سریال با موزیک های سریالش خیلی غمگینم کرد تمیز بغض میکردم

گوگل‌ .ایا با تغییر اجزای صورت صدای شخص هم تغییر میکند؟
خدایی یسری باگداشت ولی جذابیت داستانش میچربه روش
من ک عاشقش شدم بیست چاری دارم میبینم
ماریااااا😭😭

این سریال واقعا ارزشمنده
خیلی موضوعش خاصه
واقعا همه چیش عالیه
کاشکی از این جور تیپ سریالا با موضوع های مختلف توی کیدراما بیشتر ساخته شه

همسر اولش واقعا دوستش داشت وبهش ازادی عمل داده بود فقط همراهش محافط گداشته بود چون استرس گم شدن مادرش در کودکی رو داشت خانمش به خاطر پول باهاش ازدواج کرده بود زیادی رفاه غرق شده بود دیگه پول به چشمش نمیومد زنه از اولم دوستش نداشت دنبال پول یارو بود دلم براشم سوخت میتونست برن مشاور روانشناس به نظرم دختره ۸۰ درصد مقصر بود ودکتره هم اخرش نخود اش شده بود زن مردمو میخاست از خونه دربیاره کدوم مردی زنش میره بایکی دیگه زندگی کنه بعد باهاش اینقدر خوب میشه

این نظرم اسپویل نداره راحت بخونید!
برای اونایی که میپرسن ببینیم یا نه؟…
باید بگم سریالیه که ارزش دیدن داره…کشش داستانش خوبه…پیام های خوبیم داره…فقط یکم کشش داده بودن بنظرم به جای 20 قسمت باید 16 قسمتیش میکردن…درک نمیکنم چرا اصرار به 20 قسمتی کردنش داشتن…
بازی بازیگرا خوبه…آهنگاش قشنگه…کل سریال درمورد عشقه….یعنی مثلا بحثای کاری و…اینارو زیاد نداره..بیشتر رو روابط بین ادما زوم کرده سریال….
سریالش اونقدارم که میگن غمگین نیست…نمیدونم شاید من پوست کلفتم اینو میگم
:/ ولی بنظرم خیلیم غمگین نیست…فقط غمگین عادیه…
پایانی بود که حدسش میزدم تقریبا….ولی خب حدس زدن پایانش راحت نیست…
اگه میپرسید ببینم یا نه؟…باید بگم….سریالایی هستن که هرکسی باید ببینه از کی دراما….اگه سریال زیاد دیدین مخصوصا اون معروفای بالای 10 کا لایکو….حالا وقتشه این سریالو شروع کنی!
من درکل این سریالو به اندازه 80 تا از 100 تا دوستش داشتم…

حاوی اسپویل در بعضی قسمتای در نظرم…!!
بیشترین چیزی که توجه منو جلب کرد کانگ این ووک بود تو این سریال….خیلی وقت ها بود میخواستم برم تو فیلم یکی بخوابونم تو گوشش که نه اونم کمه…اصن میخواستم همون تفگی که هر سری در میاوردشو بگیرم خودم بزنمش راحت شیم همه باهم…ولییی در کمال تعجب خیلی وقتا هم براش گریه کردم…چرا؟؟؟…نمیدونم!!
بنظرم این سریال یه مشکل داشت اونم این بود که اون قسمتی که ماری سعی در بخشش شوهرش داشته رو نشون نداد….واسه همین ادم نمیتونه حق رو کامل به ماری بده…
از این لحاظ اینو میگم که شوهرش دوستش داشت من اوایل فکر میکردم به خاطر چهره مادرش دوستش داره ولی وقتی چهرشو عوض کرد هم شوهرش بهش گفت اشکال نداره حتی خواست کور بشه که بگه من خودتو میبینم….دلیلیم که میخواست چهرشو برگردونه به خاطر ترسش از پدرش بود که بلایی سر ماری نیاره…دومین بار هم که با وجود اینکه پدرش فهمید بازم خواست عملش کنه به خاطر این بود که اون چهره همسره اون دکتره بود….
در واقع شوهر ماری یکم نیاز به درک داشت…اگه ماری همینقدر هم نسبت به شوهر انجام نداده باشه که تو فیلم اصلا جاهایی که سعی در کمک یا درک شوهرش داشته باشه رو نشون نداد….بنظرم تقصیر کار هست…
خود ماری هم به خاطر عشق با شوهر ازدواج نکرده بود دلیلیم که نتونست شوهرشو درک کنه و ازش فرار کرد هم همین بود…
ماری عاشق دکتره شد!!…واقعا میخوام بدونم شوهرش کسی بود که اول به خاطر چهره مادرش عاشق ماری شد…ولی دکتر چی؟…اونم اول به خاطر چهره هاکیونگ بود که عاشقش شده بود یا نه؟…چرا اون عشقش واقعیه ولی این یکی نه؟
این یه طرف قضیه اس…از یه طرف هم شوهر ماری گناهکار بود…اون حق زندانی کردنو تهدید و تحت فشار گذاشتن و کتک زدن یعنی از این بدترم مگه داریم؟؟؟؟…نداشت این حقو….
من حقو نمیدم به کانگ ایل وو….چیزی که میخوام بگم اینکه عشقش واقعی بود ولی رفتاراش اشتباه بود…خیلیم اشتباه بود…خیلیییی…
بنابر این بنظرم همشون تا حدی تقصیر کار بودن…و تنها کسی که چهرشتو ذهنم منفور بود کانگ ایل وو بود…اگر بخوام بگم تنها دلیلی که باعث شد حالم ازش بهم بخوره رو بگم چی بود…میگم نه تهدید هاش بود نه زندونی کردناش…همینکه دستشو رو ماری اونجوری بلند میکرد…از چشمام افتاد…با اینکه اخر سریال فهمیدم عاشقش بوده ولی اصن نتونستم ببخشمش…
درک نمیکنم طبیعتا این تراما باید برعکس باشه…چون پدرش دست رو مادرش بلند میکرده و مادرش خودکشی کرده خودش باید اینقدر بترسه که هیچوقت جرات اینکارو با هیچ دختری پیدا نکنه ولی دقیقا برعکس بود!…یه هیولا شده بود!
بنابر این اونایی که حقو میدن به ماری یا میدن به کانگ ایل وو…چطوری اینکارو میکنید؟…
هردوشون گناهکار بودن….

از سایتتون ممنونم واقعاااا سریال عالی بود

خیلی خیلی قشنگه
به هر کی که ندیده پیشنهاد میکنم که ببینه

فیلمش قشنگ بود، یکم الکی کشش دادن ولی خوب بود، فقط یچیزش رو مخم بود، چهرش تغییر کرد ،شوهرش صداشو تشخیص نمیداد ینی؟؟ شخصیت مامان دختره هم ب شدت رو مخم بود😑

سر تک تک قسمت‌های این سریال گریه کردم.??ostسریال خیلی قشنگه??. به نظرم بازیگرای سریال  نقششونو خیلی خوب بازی کردند و  صحنه‌ها حس میشد(وقتی دختره کتک میخورد  واقعا درده حس میشد).و  این که در کره معنی گل چقدر مهمه اشاره میکنه.?اسم سریال کاملا به داستانش میخورد.

ا

تو دکتر رمانتیک۲ یه قسمت هست که میگه: “خشونت خانوادگی،هیچوقت تصادفی (اتفاقی) نیست” تو این سریال کاملا درک میشد?.

باوجودی که روند داستان غمگین بود از نگاه کردنش پشیمون نیستم.سریالی بود که تا مدت‌ها توذهنم بود.ارزش نگاه کردن داره.

سریال زیبایی بود. کانگ این ووک یک بیمار روانی بود. کسانیکه همچین افرادی در اطرافشون داشتن درک میکنن. اینجور افراد درمان نمیشن با دارو کنترل میشن. بارها تو کامنت ها دیدم که یون ماری رو سرزنش میکردن. باید بگم زندگی بااینجور افراد بیمار ادم رو افسرده میکنه و سخت هست. ضمنا قفس حتی از طلا هم باشه اسمش روشه. کسیکه دوست داری رو زندانی کنی اسمش عشق نیست خودخواهیه.عشق واقعی چیزی بود که دکتر به یون ماری و همسر خودش داد. در مورد بازیگر نقش دکتر سریال های دیگه هم از ایشون دیدم. هزاران بار بوسه و مامان عصبانی. یکی از بازیگران محبوب منه.

یرای کسایی که بعدا میخوان این سریال رو ببینن
اول چن قسمت رو ببینید و بعد راجب ادامه تصمیم بگیرید

سریالی بود که واقا بیننده رو دچار چلنج فکری میکرد
راجب تم و زمینه کار هم باید گفت همونطور که از اسمش نشون میده غمناکه هست این سریال بیشتر از اینکه بر خاتمه تمرکز کنه میخواد مسیر یک زندگی رو به ما نشون بده.
بهتره قبل از تماشای سریال کامنتا رو نخونید و بعدش بیاید بعضیاشون اسپویل کردن چون وارد بحث حقوق زنان شدن.

چقدر من ماری رو درک می کنم
چون خودم هم تقریبا از دست یه روانی فرار کردم
یاد اون روزی میفتم که یواشکی وسایلم رو جمع کردم و بردم خونه مامان و بابام ، شبش قرار بود باباش بیاد باهام حرف بزنه به خاطر همین برگشتم در مقابل پدرش از خودم دفاع نکردم ، جواب دروغ هاشون رو ندادم چون می دونستم فایده ای نداره
بعد این که باباش رفت سریع رفتم و سوار ماشین خالم که منتظرم بود شدم و سریع رفتم
تا مدت ها کابوس برگشتن به اون جهنم رو می دیدم ، می دیدم که می خوام فرار کنم احساس خفگی داشتم
هیچ وقت از این که خودم رو از اون جهنم نجات دادم پشیمون نشدم
واقعا اگر کسی بگه ماری باید می موند پیش شوهرش براش متاسفم و معلومه که فکرش خیلی بچگانه و ناپختس
نمی دونه که آدم چیزی بدتر از مرگ رو با همچین وضعی تحمل می کنه ، من که خودم آخرش حمله قلبی داشتم