دانلود سریال چینی Story of Yanxi Palace
نام ها: داستان قصر یانژی
محصول: 2018 چین از شبکه iQiyi, Zhejiang TV
ژانر: تاریخی | عاشقانه | درام
تاریخ پخش: 28 تیر 1397 – 19Jul2018
قسمت ها: 70
نمره: 8.9 در MDL
مدت زمان: 45 دقیقه
وضعیت: پایان یافته است
بازیگران:
Wu Jinyan – Charmaine Sheh
خلاصه داستان: داستان حول محور یه خدمتکار قصر شجاع و خوش قلب که موقع تاجگذاری و مانورهای خطرناک پادشاه چیان لانگ اونجا بوده، میباشد. در طی شش سال حکومت چیان لانگ، وی ینگلو یه راه پیدا میکنه تا به عنوان خدمتکار قصر به بخش ممنوعه بره و راز پشت مرگ خواهرش رو پیدا کنه. او وقتی میفهمه هونگ ژو توی این پرونده دخیله با خودش عهد میبنده که حتما این پرونده رو حل کنه. ملکه ژیاژیانچون مهربان وقتی میفهمه وی ینگلو هیچکس رو پشتش نداره و تنهاست همه قدرتش رو به کار میبره تا ازش محافظت کنه. ملکه به او یه سمت رسمی میده تا بتواند این موضوع را حل کند. ملکه ناگهان فوت میشوند. سوتفاهم هایی که بین ینگلو و پادشاه پیش میاد باعث میشه اونا مرتب همدیگه رو ببین و آرامش رو توی همدیگه پیدا کنن…
دانلود سریال چینی Story of Yanxi Palace
***
لیست بازیگران :
نقش های اصلی
Qin Lan در نقش Fu Cha Rong Yin / Empress Fu Cha
Nie Yuan در نقش Qian Long
Wu Jinyan در نقش Wei Yingluo / Ling Fei
Charmaine Sheh در نقش Xian Fei
Xu Kai در نقش Fu Heng
Tan Zhuo در نقش Gao Ningxin / Gui Fei
Wang Yuanke در نقش Su Jinghao / Chun Fei
Su Qing در نقش Er Qing / Fu Heng Fu Ren
Zhang Jiani در نقش He Zhuo Chen Bi / Rong Fei
Hong Yao در نقش Hong Zhou
نقش های مکمل
Lian Shumei در نقش Ke Li Ye Te A Yan / Yu Fei
Chunli Song در نقش Tai Hou
Li Chunai در نقش Na Lan Chun Xue / Shu Fei
Jiang Zixin در نقش Ming Yu
Sookie Pan Shiqi در نقش Jia Fei
Wang Maolei در نقش Yuan Chunwang
Fang Anna در نقش Zhen Er
Wang Herun در نقش Princess Zhao Hua
Lawrence Wong در نقش Hai Lancha
Li Ruoning در نقش Lu Wanwan / Qing Fei
***
سازندگان سریال:
نویسنده:
Zhou Mo
کارگردان:
Hui Kaidong
Wen Deguang
***
سایر عناوین سریال:
The Story of Yanxi Palace
Yanxi Gonglue
Yan Xi’s conquest
The Tale of Yanxi Palace
***
***
دانلود با لینک مستقیم
E01: 540p
E02: 540p
E03: 540p
E04: 540p
E05: 540p
E06: 540p
E07: 540p
E08: 540p
E09: 540p
E10: 540p
E11: 540p
E12: 540p
E13: 540p
E14: 540p
E15: 540p
E16: 540p
E17: 540p
E18: 540p
E19: 540p
E20: 540p
E21: 540p
E22: 540p
E23: 540p
E24: 540p
E25: 540p
E26: 540p
E27: 540p
E28: 540p
E29: 540p
E30: 540p
E31: 540p
E32: 540p
E33: 540p
E34: 540p
E35: 540p
E36: 540p
E37: 540p
E38: 540p
E39: 540p
E40: 540p
E41: 540p
E42: 540p
E43: 540p
E44: 540p
E45: 480p
E46: 540p
E47: 540p
E48: 540p
E49: 540p
E50: 540p
E51: 540p
E52: 540p
E53: 540p
E54: 540p
E55: 540p
E56: 540p
E57: 540p
E58: 540p
E59: 540p
E60: 540p
E61: 540p
E62: 540p
E63: 540p
E64: 540p
E65: 540p
E66: 540p
E67: 540p
E68: 540p
E69: 540p
E70: 540p
***
***
زیرنویس فارسی ترجمه از coda
***
دانلود آهنگ های سریال
Story of Yanxi Palace OST + Disc
***
دانلود زیرنویس انگلیسی
همه قسمت ها
***
سریال به شدت پیشنهادی واقعا قشنگ بود😍😍
واقعا اگر سریال چینی از این قشنگ تر هست به من بگید؟ فعلا این در صدر هست برام یعنی بببهتر هم ساختند؟
شاهکار👌✨✨✨✨
وای از این سریال متنفرممممممممم
من از سایت دیگه دانلود کردم متاسفانه این خلاصه ننوشته بود من فک کردم کاپل اصلی فوخنگ و ییونگ لو و خداشکر از بعد زن دادن فوخنک ۵ تا ۵تا رفتم جلو و حالم از امپراطور بهم میخوره هم باعث مرگ ملکه شد هم زورکی فوخنگ زن داد بعد ییونگ تصاحب کرد عوضی ازش بدم میاد کاش میمرد😡😂
اگر این کاپل رو دوست دارین، افسانه هائولن رو ببینید، دختره اونجا هم خیلی زرنگه
آهنگهاشو هنوز هر روز گوش میدم. به خاطرش سریالهای دیگری هم پادشاه کلهکدو و دختره رو دارم میبینم. خیلی دوستش دارم این سریال رو واقعااااا پیشنهاد میدم
ستاره جنوبی عزیز
جواب اینکه گفتی از ووجینیانگ چی خوبه
این بشر احتمالا همه کارهاش خوب باشن
مهمانی سلطنتی که خیلی دوست داشتم شوکای و ووجینیانگ نقش اصلین.
الان دارم Happiness will knock on the door مبینیم که فقط زیرنویس انگلیسیش هست خودم از یوتیوب زیرنویسشو استخراج کردم و گذاشتم تو سایت کره فا، پرومویز نداره برای دانلود این سریال رو اگر خواستی برو دانلود کن زیرنویسم توی کامنتهاست…..
پادشاه کله کچل و دختره جفتشون نقش اصلی ان
بعد به جز اون
Legacy هم مامانم داره میبینه تم ۱۹۱۰ میلادی داره عاشقش شده شبها نمیخوابه
توی legacy که هم پادشاه کله کچل هست. هم این دختره، هم ملکه ینشی . تازه ملکه مهمانی سلطنتی هم توی legacy هست. دیگه این پکیج کلا هستش لباسها و گریم ها و آرایش مو فوق العاااده فشنگه
فعلا این دوتا رو دارم میبینم خیلیییی خوبن لعنتی ها
تازه برنامه دارم بعدش هم افسانه هائولن رو ببینم. اون تاریخیه
دست خودم نیست عاششق نقشهای سادیسمم. این سریال برای اولین بار در عمرم سریالی بود که از اول تا آخر شخصیت ها ثبات شدید داشتن مخصوصا یینگلو و پادشاه جفتشون سادیسمی بودن منتها از این مدلایی که اگر طرفشون سادیسم باشه این میرن تو نقش مازوخیسم و گاهی نقششون عوض میشد یعنی؛ آقایون دست 👏👨🦲👨🦲خانوما رقص💃💃💃 حالا برعکس🕺
من همیشه دنبال نقش کسی بودم که یکیشون اون یکی رو نخواد ولی زوری ازدواج کنند و تازه کوتاه هم نیان و سریع وا ندن با یه بدس و بغل یهو عاشق بشن. یینگلو دقیقا دختر قصیالقلب رویاهامه و پادشاهه هم که با همه قصیالقلبه و همچنین با یینگلو. منتها یینگلو از بس خودش نسبت به خودش سختگیر و ظالمه که ظلمهای پادشاهه نمیتونه اینو از پا بندازه برای همین پادشاهه سافت میشه
اون حالتهای فضولیت پادشاهه که هرجا میخواد بره اول پاورچین میره با گُرده غوز کرده و فالگوش وایمیسه کاملا با شخصیت cringe اش هماهنگ داره
این سریال پر از cringe کردن هاست. تنوعی بی نظیر از انواع رفتارهای mischief mean naughty goofball
حتی نوع قوز کردنش موقعی که میخواد مچ بگیره، و فال گوش میایسته.مثل کنت نوسفراتوئه
یه مار سمی چمبره زده وه آماده حمله است ولی یینگلو گردنش رو گرفته با دهنش، چون یینگلو هم دست بر قضا یه ماره⚕️ نبرد مارها
برای همین میگم گردنش پیش یینگلو گیره🐍
با همچین پیش زمینه ذهنی، با اینکه وقتی پادشاهه سادیسم بازی در میاورد خوشم می اومد که یینگ لو پادشاه رو گوشمالی میده، با اینحال، کاپل پادشاه و یینگ لو و حتی یینگ لو و فوخنگ کمیستریشون بسیاااار بیشتر از مهمانی سلطنتی بود.
یه کامنتی
یعنی من تا قسمت آخر گوشتای تنم میلرزید که قراره چه بلای شومی سر خاندان فوچا بیاد
در حالی که برعکس یه عالمه افتخار داشتند و هیچ اتفاق وحشتناک رسوایی گونهای هم براشون نیفتاد.
خیلی سریال قشنگی بود من البته از یه جایی به یعد این کیفیت داغون ۵۴۰ رو نتونستم ببینم و از جای دیگه ۱۰۸۰ دانلود کردم دیدم.
قسمت ۶۵
امیدوارم این حدسم دیگه درست باشه
ملکه از لحظه ای که گفت وای سرم درد میکنه تصمیم گرفت خودشو به خری بزنه تا خواجه رو گول بزنه آخرم یه صحنه تئاتر بزرگ ترتیب میده و می💩💩 روی کله خواجههه
سرانجام هم خاندان سلطنتی به خوبی و خوشی به زندگی مسالمت آمیزشون ادامه میدن و یینگلو با پادشاه کله🦲 با خوشحالی میخندن و به هم توی تختخواب لگد میزنن.
قسمت ۶۶
پادشاهه سیبیل درآورده کمرنگه و کم پشت. احتمال میدم مصنوعی نباشه. یا اگرم مصنوعی هست تا حالا انقدر طبیعی ندیده بودم یه چیز مصنوعی باشه…. انقدر بهش میاد. منی که از هرچی ریش و سبیله متنفرم🦲👨
عجیبه. پیشبینیهام درست درنیومده تا اینجا
این سریال رو دست حدس زدنای منو آورده.
اولین باره توی کل زندگیم، تا جایی که یادم بیاد، اینطوری میخکوب یه سریالم
قسمت ۶۱ هم
چیزی که تصورم بهم میگه اینه که این صیغه جدیده وقتی خوب اعتماد یینگ لو و پادشاهه رو جلب کرد، و ادای مهربونها و مصلح ها رو درآورد، یینگلو رو میکشه.
پادشاهه طبق معمول هیچ غلطی نمی کنه، چون پادشاهیش براش مهمتره. منتها از پادشاهی کناره گیری میکنه، البته حدود ۵۰ سال بعد! کناره گیری اش هم هیچ ربطی به یینگ لو نداره! تا اون موقع یینگ لو سیصد تا کفن پوسونده…. البته اینو طبق تاریخ میگم چون به خودش قول داده بوده بیشتر از پدرش پادشاهی نکنه سال ۶۱ سلطنت کناره گیری میکنه.
خواجه هه از اینکه با یینگلو بد شده، عذاب وجدان میگیره و ملکه رو میکشه، آخرم خودشو میکشه. این طوطی ملکه هم یه بار کار دست ملکه میده.
یینگ لو وقتی داره میمیره به اینکه عاشق کیه فکر میکنه ولی دیگه خیلی دیره.
قسمت ۵۳
یه حسی بهم میگه که حالا که گاگای دختره -خواجه- برگشته که ظاهرا دختره رو بخشیده، شاید نبخشیده بلکه اومده کمک کنه که یینگلو از همه قصر به جای خودش انتقام بگیره. و در نهایت آخرین کسی که نابود میشه خود یینگلو باشه.
یعنی نبخشیده اتش، فقط داره بهش مهلت میده، تا خودش خودشو غرق کنه. سنت املاء
از اینجا اینو فهمیدم که
.
حالا حس میکنم گاگا هم همین بلا رو سر یینگلو بیاره.
یا شایدم چون یینگلو یه بار از این سوراخ خورده دوباره به تله نیوفته.
ولی توی قیافهاش اینه که به خدا از بس حق میگی سکوت نکردم، از ترس جونم، یا جون یینگلوئه که ساکتم. رگ های صورتش از شدت اینکه نمیتونه تحمل کنه برجسته میشه ولی باز سکوت میکنه. خیلی بچه مودبیه حیف که مدال برای مودبی به کسی نمیدن.
سخنرانیهاش حس این ها رو میده که با نربون ترقی باباشون رسیدن اون بالاها بعد برای جوونی که باید به بدبختی تلاش کنه و به نتیجه نمیرسه سخنرانی مدیریت مالی میکنند.
ولی یینگلو ببینه کسی زیاد حرف بزنه، پادشاه هم باشه، رحم نمیکنه. از جون هیچکس هم نمیترسه. حاضره خودش و خانوادهاش قتل عام بشن ولی حرفشو بزنه و به طرف بفهمونه که برات هیچ احترامی قائل نیستم.
خوشم میاد یینگلو
برخلاف فیلمنامههای دیگه که دخترها از پادشاه متنفرن مثل ملکهکی، یینگلو حتی متنفر هم نیست، صرفا آدم حسابش نمیکنه. حتی وقتی باهاش نمیخوابه برای این نیست که تشنه ترش کنه🤣 چون کارهای مهمتری از خوابیدن با پادشاه داره. چقدر دیسریسپکته این بشر.
حتی یه اپسیلون بهش امید نمی بنده فقط ازش همواره -از وقتی نوکر بود تا الان که تونست ازش مقام بانوی نجیب رو استخراج کنه- استفاده ابزاری میکنه.
حق داره. از بس سادیسمه پادشاهه اصلا نرمال نیست. از روزی که به دختره گفت چرا به درخت ضربه میزنی، دختره فهمید پادشاهه دیوانهاست و وسواس داره برای همین حتی به ضربه زدن یه نوکر به درخت هم پیله میکنه. همیشه حواسش بود پرش به پادشاه گیر نکنه.
من همیشه دنبال همچین رفتاری بودم، ایستادن روی پای خودت و هرگز هرگز هرگز اعتماد نکردن.
یادمه وقتی مثلا دونگی میدیدم مامانم حرص میخورد میگفت چرااا به پادشاه نگفت حقیقتو. می گفتم مامان آخه پادشاه رو خیلی دست بالا فرض کردی. به خدا اهمیت نداره گفتن و نگفتن بهش، اون یه مجسمه است که وقتی همه کارها حل شد میاد برداشت میکنه.
ولی توی دونگی گاهی پادشاهه یه حرکتی میزد، برای همین بیننده رو گاهی امیدوار میکرد، که مامانم اینطوری امید داشت به پادشاهه
ولی اینجا خوشبختانه پادشاهه خودش مزاحمت نکنه، لطف میکنه!
، اصلا که نمیشه ازش کمک خواست حقشه که فقط ازش سوءاستفادهکنی وگرنه اونه که از تو استفاده خواهد کرد و بعد هم به یه پوست خیار میفروشتت.
رفتارهاش، نمیشه بهش هیچ امیدی بست. گاهی هم شروع به سخنرانی عقیدتی میکنه میره بالای منبر دیگه پایین اومدنش با خداست. یعنی اگر دهنش وا شد، تا وقتی یینگلو نیاد بشورتش بگذارتش رو بند این تا ابد زر میزنه و فکر میکنه حرفهاش خیلیی جالب و خردمندانهاند. خیلی پادشاه خردمندیه و کلا همه آیندگان چشم انتظار اینن ببینن ایشون چه حرکتی کرده.
یینگلو هم که کلا اهل تکیه کردن نیست، اصلا تکیهکناش خرابه.
قسمت ۴۰
عشق یینگلو به ملکه مثل عشق تانتایجین به یهشیوو بود. حاضر بود همه حیله ای بزنه تا پیش ملکه باشه. حاضر بود همه چیزشو بده. حتی کشته بشه. ملکه چه آسون از دست رفت. شاید وقتی یینگلو نیومد با خودش گفت:
یینگلو اگر برگرده میتونه منو منصرف کنه، خوشبختی رو کنار امپراطور میخواستم حس کنم ولی جای دیگه ای بود. شادی من توی یه گلخانه نبود بلکه کنار یه علف بی اهمیت گوشه جاده بود. ولی دقیقه ها برام هزارهها می گذرن و من دیگه به خودم نمی بینم که بتونم تا برگشتن یینگلو خودم رو به دوش بکشم. خودش رو برد بالاترین نقطه، فقط می تونم اونقدر توان داشته باشم که از این پله ها تنم رو بالا بکشم. نمی خوام شجاعتم رو از دست بدم. فرصت من از دست رفته ولی میخوام خواهش کنم که انتقام من رو بگیرید. میخوام در قالب یینگلو زندگیمو تجربه کنم. اگر زندگی دیگری وجود داشته باشه ترجیح میدم هرگز دوباره به دنیا نیام. ترجیح می دم زمان برگرده به لحظهی نبودن من و از ازل جهان بدون من و حتی یاد من باشد. چون غم هزاران سالهی من هیچ راهی برای شسته شدنش وجود ندارد جز اینکه من به عدم برگردم و هرگز نبوده باشم. تنها چیزی که من رو به این جهان وصل میکنه، اون علف کنار جاده است که آرزو میکنم این زندگیم رو اون بادی باشم که دور این علف گاهی کوران میکنه، نسیمی که روی گونه یینگلو میوزه.
یینگلو همهی این حرفها رو میفهمید، با اینکه این دو روز نبود از کسایی که توی بطن ماجرا بودن هم بیشتر میدونست چی گذشته. یینگلو ملکه رو حتی سرزنش نمیکرد. انگارا پابهپای ملکه از پلههای قصر بالا رفته باشه.