دانلود سریال Immortal Samsara 2022
نام ها: سمساره جاودان
محصول: 2022 چین از شبکه Youku
ژانر: عاشقانه | درام | فانتزی
تاریخ پخش: Jul 20, 2022
قسمت ها: 38 + 21
روز های پخش: دوشنبه تا پنجشنبه
مدت زمان: 45 دقیقه
وضعیت: به اتمام رسیده
بازیگران:
Yang Zi – Cheng Yi – Ray Chang
قسمت آخر اضافه شد.
زیرنویس فارسی قسمت آخر اضافه شد.
نسخه WEB-DL کامل + زیرنویس فارسی چسبیده اضافه شد.
خلاصه داستان: یان دان که تنها بازمانده قبیله باستانی نیلوفر چهار برگه به همراه خواهر دوقلویش ژی شی توانستند صد سال قبل در جشن ملکه مادر به شکل انسان درآیند و با بزرگترین چالش زندگی خود یعنی محاکمه عشق روبرو شوند. یان دان که عاشق فرمانروا یینگ یوان شده، مجبور میشه که هشتصد سال آینده را صرف فراموش کردن اون کنه. در همین زمان فردی به نام “یومو” ناگهان وارد زندگی یان دان میشه و ازش حمایت میکنه. یومو هر روز یان دان را برای انجام کارهای خوب بیرون میبره. یک روز زمانی که درحال مبارزه با شیاطین بودند، با تناسخ فرمانروا یینگ یوان روبرو میشوند و…
.
.
اطلاعات بیشتر سریال
امتیاز: 8.5 از 10 (میزان آراء: 62 نفر)
سازندگان سریال:
نویسندگان:
Zhang Yuan Ang – Bai Yi Cong
کارگردانان:
Guo Hu – Ren Hai Tao
سایر عناوین سریال:
عنوان بومی سریال:
沉香如屑
عنوان های دیگر سریال:
Agarwood Like Chips
Agarwood Like Crumbs
Chen Xiang Ru Xie
/CXRX/
.
.
نسخه زیرنویس فارسی چسبیده - Viu WEB-DL . . نسخه دارای هاردساب چینی . . زیرنویس سریال . . قسمت های ویژه (سافت ساب فارسی) . . . . زیرنویس فارسی ترجمه اختصاصی پروموویز
سریال مسخرهای بود. سریال شیانشیای Eternal Love of Dream خیلی جالبتر بود
سانگ جیو شبیه یندان، متنفر از هر مقامی ولی قدرتمند و جریانساز
آتنایی که سر از تخم درآورده
لباس یینگ یوان کامل از خون آسورا سرخ میشه، به تمامیت آسورایی و اهریمنی خودشو بروز میده، باز تنها چیزی که از لباسش یکسانه کمربندیه که یندان براش گلدوزی کرده با نقش نیلوفر. نیلوفر چیزیه که با اهریمنی بودن یینگیوان هیچ تضادی نداره، کاملا باهاش همراه و همسو و تقویت کننده اشه
در نتیجه بدن یینگیوان دست به یک حرکت جسورانه میزنه، یندان رو کامل تصاحب میکنه، بدن اهریمنی یینگیوان، این خون آسورایی، یک قلب میخواد، اون هم یه قلب قوی، برای همین یندان رو به وحشیانهترین شیوه میبوسه، چرا لبش رو اینطوری سفت میگیره و انگار داره به جای هوس، نفس رو از یندان طلب میکنه؟
میخواد یکبار برای همیشه کاری کنه که این قلب برای خودش و فقط خودش بتپه. میخواد که این قلب رو کامل تصاحب کنه، نه قلبی که برای من توی تن تو بتپه، قلبی که درش بیاری و برای من توی تن بتپه!
ولی با چشمان بسته و حالت بیمار که حس معصومانه یینگیوان این نقشه بسیار موفق تر از چیزی میشه که شوانیه با بازی درآوردن انجام میده.
درست مثل وقتی شوانیه به نشانه ضعف سرش رو انداخت روی شونه مامان یینگیوان تا دلسوزی و عشقش رو تحریک کنه.
اینبار یینگیوان از باباش خیلی خیلی جلوتر میزنه
قلب مامان یینگیوان هیج وقت برای شوانیه به تپش نیفتاد.
ولی یندان بلافاصله بعد از اون بوسه، به تیمار کردن یینگیوان ادامه میده یعنی این عشق کاملا وارد قلبش شده و زیر لب میگه: پس اینه که میگن یهو از جایی که نمیدونی و ناخواسته عاشق میشی و قلبت رو میدی میره
“قبل از اینکه احساسم رو بفهمم، احساساتم نسبت به تو عمیقا ریشه دوانده. پس ندانسته عاشق شدن این است.” که در کتابها بود.
قسمت ۹
ین دان دوتا بیل زد، اونقدر هم سطحی که حد نداشت، ولی مهر و موم قبیله آشورا رو شکست…. آیا این تفکر برانگیز نیست که این دختر چه نیرویی داره؟؟؟
اصلا علت اینکه یینگیوان عزبعقلی رو تکون میده دقیقا همین نیروشه، نیروی بیدار کننده اهریمن داره، اگر میخواست میتونست باعث بشه کل اهریمنها بپا خیزن و برای یینگیوان به صف بشن. همه زیر دست یینگیوان و یینگیوان زیر دست یندان.
تعجب نمیکنید چرا یینگیوانی که انقدر خودداره، جلوی یندان نیروی اهریمنی آشورا زنده میشه، شمشیر پدرش میاد پیشش؟ یینگیوان مدتهاست خودشو زیر درخت زندانی کرده ولی شمشیر پدرش در اختیارش درنیومده. با هم کاملا غریبه ان.
یندانه که کلیده قدرت یینگیوانه.
برای همین یینگیوان تا میخواد یندان رو ببوسه، نیروی آسورا توش زنده میشه.
این یینگیوان نیست که آغاز کننده است! این رگهای دست یینگیوان رو چرا کارگردان نشون میده؟ میخواد اشاره کنه که یک خون قوی که نهان بوده، تازه به جریان افتاده، ولی این رگها توان این حرارت خون رو ندارند. یندانه که خون سرخ آسورا رو توی یینگیوان به جریان میاندازه، یندانه که خون رو توی رگهای یینگ یوان به جریان میاندازه.
ولی یینگیوان بعد از بوسیدن یندان دوباره دچار لرز و تب و بیماری میشه. بدنش چرا کشش خون آسورا رو نداره؟
جریان اندازنده ی خون توی بدن کیه؟ قلب!! قلب بهشتی یینگیوان تحمل نیروی اهریمنی بسیار قوی خودشو رو نداره. خون، از قلبش سَره! نمیتونه این خون رو به بدن یینگیوان پمپ کنه. این قلبی که بهش رسیده بسیار ضعیف و شکننده است.
یندان نیمه قلب خودش رو به یینگیوان میده، این قلب چه قدرتی داره که یک خدا رو سرپا میکنه! این قلبه نیمهکاره، با اینکه فقط نصفه است، توان پمپ کردن یه خون اهریمنی رو داره. توان کشیدن بار امانت رو این داره.
قسمت ۹
یینگیوان زیر افق خودش رو به درخت بسته، موهاش همه سفیده،به جز یک تکه چوب چیزی به موهاش نیست، با اینکه کوره میتونه بفهمه روح آشورا اومده بیرون، بینشش🤐، وقتی که از درخت خودش رو جدا میکنه، هیچ ردای خدایی نداره، هیچ بندی به موهاش نیست، فقط یک چیز باهاشه، زیر ردای مندرسی که پوشیده، کمربند طلایی که یندان براش گلدوزی کرده، دور کمرشه.🤒
قسمت ۲۶
موقع تعریف کردن داستان ترسناک دور آتیش، انقدر قیافه اش خبیث و حریص به یندان شده بود، قطعا رگ آسوراش بود که اومده بود بیرون. تانگژو تانگژو، چقدر خبیث و سگی 🫠🫠
انقدر نزدیک شد به ین دان، اصلا براش مهم نبود وسط یه فرقه نشسته با یه عالمه آدم، اون لحظه فقط شرور بود
حالا می فهمم چرا یینگیوان لاکپشت برمیگردوند. یینگیوان شرور بود ولی انقدر از سر و ته شرارتش زده بود که فقط یه لاکپشت برگردوندن رو به خودش اجازه می داد انجام بده.
ولی وقتی افسارش رها میشد، وای تبر به دست، بیسر و خونخوار…. درست مثل باباش میشه.
آخرم اونی که درونش میخواست، شد
قبلش هم مخصوصا جزوه ی تکنیک به خواب زدن رو داد دست یندان، تا یندان رو به بازی بگیره، و یندان در حینی که حس پیروزی میکنه که تانگژو رو به بازی گرفته، خودش بخواب بره. تانگژو دقیقا میدونست یندان میخواد با قلمو روی صورتش لاکپشت بکشه برای همین، خودش اینکارو کرد، ولی قبلش یه دل سیر این معشوق خودسر شورشی رو نگاه کرد. مثل یه شکارچی که خوب شکارشو برانداز میکنه تا بعدا توی یک فرصت و مکان مناسب شکارش کنه.
اونجای مناسب شاید خطرناکترین و شلوغترین جاست. چون توی جاهای خلوت و ساکت که همه ۶ دنگ حواسشونو جمع میکنند. توی جاهای شلوغ، مثل وسط یه مهمانیه، که هم شورش بیشتره، هم سختتره، ولی برای اهل فن عملیتره.
آخرم بوسه رو دزدید. بوسه ای نه اینکه موقع خواب ببوستش، توی بیداری، طوری که یندان خودش لبش رو به لب تانگژو بچسبونه
این دیگه ته شرارته.
ریواچ قسمت ۲۵
ین دان توی آشپزخونه فرقه:
برای پاسبانی از روش های بهشت باید فداکاری هایی کرد
عجب جمله مضحکی! بهشت به جای محافظت از فانی ها، باید این آدمهان که ازش پاسبانی کنن.
چومو: تو دیگه خدایی، چه نیازی به نجات داری؟!
🗡️ تانگ ژو وقتی تیغه شمشیر رو گرفت و تا دسته کرد توی سینه اش، که از اون طرف سینه اش دربیاد و می خندید.…
🪷 ین دان وقتی اون یکی نیمه قلبشم داد، خواهرش میگفت میمیری، ین دان پوزخند زد با پوزخندش می گفت: آب از سر من خیلی وقته گذشته خواهر. کارام برای خودمم تازگی ندارن
به جنون عشق رسیدن
46 و 47
بهت گفتم که جونم مال توئه
اما مسئله اینه که من بمیرم هم عشقم به تو تموم نمیشه
🗡️🩸🫀🪷
قسمت 44
ولی ین دان من اون نیستم
من برنمی گردم
احمق میمیری اگر برنگردی
قسمت 58
😎 عینک دودی مخصوص بعد از شبهای بارونی
من تانگژو رو درک نمیکردم
فکر میکردم این چه احمق خشک فرقهایه
نه! بچه چه اهل دل، چقدرم کشسانه! به حرفهاش گوش نده! عملشو ببین.
میگفت من روحا رو ببینم میکشم؟ بای زیبارو رو تا دید، هیچکارش نکرد. فقط خیره شد به موهاش و به چشماش.
گفت من دست به زن نمیزنم، من حتی به زن بیمار هم دست نمیزنم چون اون در درجه اول زنه، ولی همون موقع پاشو که پیچ خورده بود درست کرد.
یندان خواست بپیچونتش، گفت تو لاجونی.
گفت من لاجونم؟ کولش کرد.
گفت تانگژو!! جانم؟ مگه نگفتی من زنم؟ حرام نباشم یه وقت؟
یه بهانه عجیبی آورد گفت تا چشمم نبینتت طوری نیست بهت دست بزنم، کولت کنم!
یندان ساکت بود، چمانه رو بزرگ کرد تا یندان حرف بزنه پرحرفی کنه براش، بعد دروغکی میگفت، چرا حرف میزنی انقدر! ظرفیت روزانهات از این به بعد ۳ سوال در روزه.
یعنی انقدر ساکت نباش، حداقل سه سوال در روز بپرس دیگه جانم! چقدر حرف گوش کن شدی لعنتی.
رفته بود تو وان حمامه، چمانه رو گذاشته جلوش و حمام میکنه، از این حرکت منحرفانه اش نگم، عشق گر بجنبد سر پیری سر به رسوایی دهد، این از این پسراس که عاشق بشه دین و دنیا و آبرو و ادب و همه چیشو یکجا از دست میده….. آخه این چه حرکت اغواگرانه ایه، درسته در چمانه بستهاست، ولی این دیگه، I mean thats.
پثل اینه که بری حموم، صفحه واتساپ کسی که دوستش داری رو باز کنی!
آقا در حال حمام (• •) روبهروش چمانه رو گذاشته……
بعد هم همون موقع یندان رو تحریک میکنه که میخوای درت بیارم بیرون رو ببینی…. پس چرا با این کارات انقدر کیوتی و حالم به هم نمیخوره ؟🛀🧽🧼🧖🧖♀️
.
حالا فهمیدم چرا چنگیی میگه من تانگژو رو از همه کاراکترام بیشتر دوستدارم.
منم چنگیی. منم. از همه بیشتر دوست دارم این خر بازیاتو.
بعدش یندان گفت که خب تانگژو میدونی من خیلی پرحرفم ولی بلدم از دیگران ایده بکشم بیرون، منو بیار بیرون تا برات اطلاعات بگیرم
تانگژو معلوم نیست چه فرقهای زد که دوتا دزد بیان سروقتش، تا با هزار و یک مانور خرچنگی، (نگی که من گفتم)، یندان رو اونها از چمانه دربیارن براش! بعد هم خیلی عادی میگه شاید نباید بگذارمت تو چمانه… شاید به درد میخوری؟! نظرت چیه؟
تانگ ژو به شیطان و ابلیس گفت خسته نشدین هر روز حربه میزنین؟
جواب دادن: استاد اختیار دارین، ما درس پس میدیم
توی شیانشیاهایی که تا حالا دیدم، مثل این دوتا ندیدم که هر دو اینقدر عاشق هم باشن و همو بفهمن
این رویای پروانه.ای، نه تنها رویای صادقه است بلکه عمل صادقه است.
مثل رویای بوره و زندگی بوره نه تنها کیک نیست بلکه واگعیه.
چون توی خواب ین دان دید یینگیوان بوسیدش بعد تو واقعیت هم یینگیوان داشت لبش رو گذاشته بود روی لبش.
توی قسمت ۱۲ خواب پرده نیلوفری هم همینطور شد.
خوابه بهانهاست برای اینکه شرم رو کنار بگذاری.
هیچ وقت دقت نکرده بودم که چقدر سریال سمساره همه لباسها ساده و بدون حتی یک ذره گلدوزیان.😞 حتی پارچهها فقط سادهترین و ارزانترین رنگرزی شدن. منو باش فکر میکردم پرطمطراقی روبهرو هستم. خودم خودمو گول زدم. چی چشممو گرفت که اینطوری به خودم دروغ گفتم؟
دریای قلب یینگ یوان دریاچه مردگانه.
قشنگه نه؟
که یخ زده
ین دان اونجاست.
ین دان هر روز راه میره اونجا. الان 900 ساله که اونجاست، ین دان راه به جایی نمیبره چون جریانی نداره، یینگ یوان از دردی که نمی تونه به معشوقش برسه، حالش از مرگ بدتره. قلبش نایستاده می تپه اما انگار منجمد شده. توی کمائه. و
یینگ یوان صرفا زنده است چون هنوز نفس می کشه
و ین دان هر روز به سمت غروب حرکت می کنه تا به مرگ خودش برسه.
یینگ یوان در یک رویاست، رویا با پروانه شفاف، برای همین بیدار نمیشه، ولی می دونه که این واقعیت نیست و فقط میلش اینه که با معشوقش باشه.
حقیقت قلبیش اینه که معشوقک عزیزی داره.
بقیه جملات و داستان ها اضافی هستن. اینکه “امیدوارم که اون نمیره و فراموش کنه چون این عشق ثمری نداره” اینها قصه هستند….
وقتی عشق ین دان رو ریشه کن می کنه، در واقع عشق سوزانتر میشه، شاید این هم استعاره از شعله کشیدن عشقه، عشق به جای یک پروانه میشه چندین پروانه. قلب منجمدش می شکنه تا معشوقش رو رد کنه. میاد کاری کنه که پروانه های شفاف رو شاید نابود کنه ولی عقلی می کنه دست به پروانه های شفاف نمی زنه. شاید می فهمه این کارها تاثیر معکوس می دهد. عشق دریایی است کرانه ناپدید … کز کشیدن سخت تر گردد کمند
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد
از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
یینگ یوان وقتی خدای مرگ رو دستبند بازداشت رو زد، این ور و اون ور رو نگاه کرد، ین دان رو ندید، دلهره گرفت، یهو نگاهش افتاد دید ین دان وسط رودخونه مردگانه. انگار یه وزنه انداختن رو سینه اش، قلبش مچاله شد.
ین دان بیخیال از غوغای جهان، داره ثابت قدم میره تا بره به سمت آخرین غروب هستی خودش.🌇🔴 نمی خوای بری دنیای فانی؟ جواب نداد. گفت میری بری بمیری؟ گفت آره راستش می خوام بمیرم. یا همینجا فراموش می کنم یا می میرم، چون من هرجا برم من و افکارم با خودم هستم.
من اشتباه کردم که فکر کردم تو رو بفرستم رودخونه مردگان تو فراموشم می کنی، باید لحظه ای که قلبت رو شکافتی و دادی به من می فهمیدم، که تویی که خودت قلب خودتو شکستی
یینگ یوان: تو حالا فراموش کردی
ولی من هیچ وقت نمی تونم فراموششون کنم.
یه سمتش سینه اش نیمه قلب ین دانه – یه سمت سینه اش گوهر الهیشه که خاطرات ین دان رو با زندگیش مهر و موم کرده
قسمت 18
قسمت 16
نمی دونیم کی بود که این ستون بهشتی رو نگذاشته فرو بریزه
ین دان بود گل من بود
ولی اسمش رو نبرید، اگر اسمشو رو ببرید اون وقت احضارش می کنید، بعد داغش رو تازه می کنید، بعد دوباره میاریدش توی این مکان که ظالمانه ترین جاست. بگذارید ناشناس بمونه
آخرین اثر عشقشو با جون خودش که پوشوند، یه لبخند زد، دیگه خداحافظ هم نه، کلا خداحافظ