دانلود سریال چینی Bloody Romance 2018
نام ها: عشق خونین
محصول: 2018 چین از شبکه Youku
ژانر: عاشقانه | درام | تاریخی | فانتزی
تاریخ پخش: 02 مرداد 1397 – 24Jul2018
قسمت ها: 36
نمره: 8.4 در MDL
مدت زمان: 45 دقیقه
وضعیت: پایان یافته است
بازیگران:
Li Yitong – Qu Chuxiao
خلاصه داستان: این سریال داستان زنی است که در گذشته ای دور مورد سوء استفاده قرار گرفته و پس از اینکه به جهنم می رود از آنجا به عنوان یک آدمکش برمیگردد…
دانلود سریال چینی Bloody Romance 2018
…
لیست برخی بازیگران :
Li Yitong در نقش Wan Mei / Qi Xue
Qu Chuxiao در نقش Chang An / Xie Huan
Wang Duo در نقش Gong Zi
Puff Guo در نقش Liu Guang
Li Zifeng در نقش Xing Feng
Jill Hsu در نقش Cha Luo
سازندگان سریال:
نویسنده:
Banming Banmei
کارگردان:
Yi Jun
…
دانلود موزیک ویدیو 1: 360p
دانلود موزیک ویدیو 2: 360p
…
دانلود با لینک مستقیم
E01: 540p
E02: 540p
E03: 540p
E04: 540p
E05: 540p
E06: 540p
E07: 540p
E08: 540p
E09: 540p
E10: 540p
E11: 540p
E12: 540p
E13: 540p
E14: 540p
E15: 540p
E16: 540p
E17: 540p
E18: 540p
E19: 540p
E20: 540p
E21: 540p
E22: 540p
E23: 540p
E24: 540p
E25: 540p
E26: 540p
E27: 540p
E28: 540p
E29: 540p
E30: 540p
E31: 540p
E32: 540p
E33: 540p
E34: 540p
E35: 540p
E36: 540p
…
…
زیرنویس فارسی ترجمه: Shirin.D – کره فن
…
دانلود آهنگ های سریال
…
دانلود زیرنویس انگلیسی
همه قسمت ها
…
قشنگ بود
این رمانی که توی کامنتا میگن از کجا میخونین
و پیدا میکنین
اگر راهنمایی کنین ممنون میشم🙏
سلام حناجان …خوشحالم که بخاطرکامنتهای خوبت یکم لایکای این سریال بالاتررفت … هرچندتاآخرعلاقه ای به شاهزاده پیدانکردم اما بجزاین دربقیه مواردباهات موافق هستم منم همچنان رمانونخوندم .
تا چپتر ۱۳ رمان
تو سریال اینو خیلی دیرتر فهمید
شاهزاده مشکل خوابیدن داره و از وقتی وان می رو دید میتونه کنارش بهتر بخوابه
و وان می و شاهزاده رابطه +۱۸ هم دارن که تو سریال کلا حذف کرده بودند
و حتما نمیشد با قوانین چین این چیزهارو توی سریال بیارن شاید اگه سریال آمریکایی بود میشد طبق رمان ساخته بشه
زنان قاتلی که آموزش میبینن واقعا سختی میکشن تا بتونن بر نفسشون غلبه کنن
من قبلا یه فیلم سینمایی فرانسوی دیده بودم که همین چیزو نشون میداد که چطور زنه اجازه نده بوسیله مردها تحریک بشه
زنان قاتل رتبه بندی دارن و تو سریالم مشخص بود
و اونها کرم شبتاب شاهزاده نبودن اسمشون حشره آتش گو بود مثل همون حشره
هایی که تو بدن شهردار بود و نمیذاشت لذتی ببره
شاهزاده با این حشره ها میتونه احساس واقعی آدمها توی قلبشونو بیرون بکشه
و بگه تو ناخودآگاهتون چی پنهان شده که تو سریالم بود
و شمشیر نابود کننده روح دست شیائوسانه و اون میتونه با قدرت درونیش شکل اصلی شمشیرو بوجود بیاره
و شیائوسان فقط دنبال کشتن چالو یا شهرداره و تو سریال نشون داد شهردار چقدر راحت دست به کشتار میزنه ولی مریضه و آدمهارو برای تفریحش به کشتن میده و بیشتر هم مردهارو
واقعا نمیشه درباره صحنه های رمان چالو حرف زد فقط بدونید خیلی وحشتناک و افتضاحه اما چالو خیلی قدرتمنده تو سریالم قدرتمند بود و نیروی جادویی داشت
کسانیکه فکر میکنید این سریال دارکه🤦🏻♀️ رمانش خیلی دارک تره😖😢 و خیلی تغییرات با سریال داره و چهرهی معصومانه تری به شخصیتها دادن
تا چپتر ۶ خوندم
زنده زنده پوست آدمو میکنن و شکنجه های وحشتناکی دارن😫صحنه های باز زیاد داره و خونریزی توش خیلی زیاده
تو سریال نشون داد شاهزاده میخواست به چی آر یا همون وان می نزدیک بشه
وان می اجازه نمیداد و گفت میخواد باکرگیشو حفظ کنه و تو رمان اولین ملاقات
شاهزاده و وان می باهم خوابیدن😐 و وان می جذب شاهزاده هم شده بود
اما توی سریال برعکسش کردن و شاهزاده رو آدمی نشون دادن که تا حالا به هیچ زنی نزدیک نمیشد و وان می با در رمان با چانگ آنم خوابید که توسریال نشون دادن اینا حتی بهم نزدیکم نمیشدن
توی رمان وان می راحت آدم میکشه اما توی سریال نشون دادن خوشش نمیاد
و من نمیتونم آموزشهایی که چانگ آن بهش میداد و بنویسم چون پروموویز تایید نمیکنه ولی همهی اون آموزشها پ…رن هستند و حتی با موسیقی هم اغوا میکنن
یکی از اتفاقات مهم رمان عشق خونین اینه که نویسنده اصلی ۱۱ سال پیش نوشتن رمانشو قطع میکنع😮 و یکی دیگه ادامه اش میده
باکرگیش توسط ۴ نفر مرد از بین رفت😢😖 به شکل فجیعی این اتفاق افتاد
حالا بهتر میفهمم چرا چی آر تو وجودش تو همون قسمتهای اول ترس و خشونت زبادی بود
الان فهمیدم وظیفه چانگ آن روزهای اولی که چی آر ( وان می ) پیشش بود چی بوده
اون میخواسته چی آر کسی نباشه که براحتی تسلیم مردها میشه و باید بدنش رو آماده نگهداره و اون باشه که مردها رو اغوا میکنه و تو سریالم نشون داد خیلی از وزیرا رو همینطوری با یک معشوقه کشتن و واقعا نمیشد چیزهایی که تا الان خوندمو تو سریال نشون میدادن
چانگ آن سرنوشتش خیلی تلخ بود و با تلخی زیاد تموم شد هیچکسو اندازه چانگ آن مظلوم تر ندیدم
دلم به همین زودی براش تنگ شد🥹
نظراتمو دربارهی سریال نوشتم حالا که کامل دیدمش میتونم بگم
عجیبترین سریالی بود که دیدم ،انگار کل داستان تو یک فضای مه آلود و گرفته و حتی پر از دود بود
این سریال دربارهی واکنش آدمها به گرفتاریها و دردهاشون بود
بعضی از آدمها با وجود درد و سختی خوب میمونن و هیچ عقده ای ندارن
اما بعضی دیگه با وجود درد پر از عقده میشن و تبدیل میشن به آدمهای بد
و توی دنیایی که بدی وجود داره عشق مثل یک جواهره کمیابه و زندگی رو هر چقدر ساده تر بگیری قشنگتر میگذره
فکر کنم از این جهت که خیلی همه چیز سیاه بود بهش میگفتن دارکه ولی بنظرم
بعضی سریالا ارزش دیدن دارن حتی اگه سیاه باشن
واقعا یک سریال خوب ببینیم کلی به دانش و تجربه آدم افزوده میکنه👍🏻💚
قسمت ۳۴
بالاخره چانگ آن رضایت داد بعنوان امپراطور سلسله تانگ مسئولیت بپذیره
ولی الان ممکنه بین دو امپراطوری جنگ بشه🤔
چانگ آن و شاهزاده مقابل هم قرار میگیرن
شهر گوی هوآ چقدر مهمه که سرش جنگ میشه یا میخوان بدستش بیارن
شهردار شهر برای مقام جی شا چی آر و دختر چا وو وان شیانگ رو انداخت به جون هم و چی آر برنده شد و چتر لی کوانگو بدست آورد
شاهزاده مسئول ارتش شد یه کسی مثل مباشر اعظم که ارتش امپراطوری زیر دستش بود
شاهزاده برگشت گوی هوآ که وسایلش رو جمع کنه و بره و منتظر چی آر بود
انقدر ذوق این دوتا رو دارم😭😢 به چی آر گفت شهردار گوی هوآ شو تا من برگردم
چی آر به شاهزاده گفت چانگ آن منو درک میکنه ولی تو فقط خودتو درک میکنی
این فرق شماست خلاصه گفتم حوصله نداشتم حرفاشو بنویسم😑
وقتی شهردار میخواست با چی آر بجنگه بقیه بخاطرش از شهردار خواستن دست برداره و نشون دادن طرفش هستن😍
امپراطور میخواد شاهزاده رو به کشتن بده با سربازهای کم و نابلد😑😑😑
شاهزاده نامه ای که با خون چی آر نوشته شده بود رو برای چانگ آن فرستاد
و چانگ آن که میخواست بره کمکش دختر اربابش خودش رو کشت
که چانگ آن حاضر نشد امپراطوری وو رو تشکیل بده
قسمت ۳۵
نمیدونم عشق مهمتره یا نجات مردم کشورت ولی چانگ آن عشقو انتخاب کرد
و شاهزاده هم از عمد نامه رو براش فرستاد که سربازاش رو ول کنه و بره
تو سریال برای همیشه از دستت دادم شیانگ لیو هیچ طوری حاضر نشد که
سربازاش رو ول کنه بره
نمیدونم کی این زنیکه رو شهردار کرد
چانگ آن واقعا حرف خوبی به شاهزاده زد که دو تا امپراطور باهم مشکل دارن
ولی ما به جون هم افتادیم دوتا امپراطور میتونن متحد بشن و من به زندگی
وان می ( چی آر ) قسم میخورم در هر زمانی بهت کمک کنم
یعنی شاهزاده حالا که میخواد بره کمک چی آر نزنه ارتششو نابود کنه
فکر کنم اصلا تو این سریال هیچ کیسی نرفتن🥱
چانگ آن چرا انقدر احمقه😭😭😭رفت شهردارو بکشه نتونست اسیرش کردن
و شکنجه شد😭
قسمت ۳۶
چی آر با شهردار با کمک فنون و نیروی درونی که چانگ آن بهش داد مبارزه کرد و شکستش داد و شهردار مرد
تنها جایی از سریال که هیچ موسیقی متنی نداشت و انگار قلب آدم باهاش می ایستاد وقتی چی آر سمت زندان رفت که چانگ آنو ببینه
شینگ فنگ با پوست قلب چانگ آن یه بادبزن درست کرد و با خونش ۵ شعر
روش نوشت
تو زندانم همینکارو میکرد و چه قشنگ موسیقی متن نداشت چون قلب چانگآن
از بین رفته بود و ضربانی نداشت
لیانگ از بین رفت پادشاه کشورگشایی کرد و از دستیار شاهزاده خواست به قصر
بیاد یعنی صیغه یا ملکه اش بشه
چی آر تنها شد فقط یک بادبزن دستش موند
شاهزاده هم تنها شد فقط یک چتر دستش موند
و شاهزاده مثل سایه چی آر شده که میخواد بهش کمک کنه ولی چی آر هیچ
دلیلی برای کمکهاش نمیبینه چون اون این چیزها رو واقعا نمیخواد
یک زندگی معمولی و ساده میخواد و دیگه شاهزاده و چی آر دو تا آدم تنها شدن که توی این دنیا فقط همو دارن
یه چیزی که رو مخم رفته تدوین سریاله و شروع بعضی قسمتهاست که یک دفعه بدون هیچ مقدمه وسط ماجراییم😐احتمالا از سانسورش باشه و قسمتهاییش رو حذف کردن یا قسمت بندیش درست نیست🤔
قسمت ۳۱
مثلا کشتن زن مو سفیده بدست چانگ آن خیلی بی مقدمه بود رفت نجاتش داد
بعد جلوی شهردار شهر کشتش البته خودش میخواست ولی😐
دیگه چی آر هم فهمید قلب شاهزاده میتونست خوب بشه ولی برای نجاتش قرص
رو به چی آر داد و بخاطرش تا حالا خیلی کارها کرده😢😢من بودم این حرفهارو
میشنیدم قلبم تکون میخورد و عاشق شاهزاده ولی چی آر هیچ واکنشی نداد
حتی مترجمم همینو گفت😂😂 چی آر بی لیاقت🤣🤣😂حیف شاهزاده که عاشق
تو شده😐😐😂
از دلسوزی چی آر خوشم نمیاد امیدوارم اینکه کنار شاهزاده اس برای دلسوزی نباشه
واااای منم همینطورم غذارو نمیتونم هدر بدم😂😂🤣
عزیزم شاهزاده😭😭میگه همین که یه کاسه رشته تند برام درست کردی کافیه
و میگه درخششی در چشمانت مثل وقتی که به چانگ آن نگاه میکنی نمیبینم
ای تف بهت😐شاهزاده هم گفت لازم نیست دلت برام بسوزه
ای تف بهت شاهزاده لعنتی🤣🤣😂🫣 تو کی هستی دیگه واقعا واقعی هستی
یا نمایش 😱😱😱
خودشو مریض نشون داد چی آرو طعمه کرد و هنوزم معلوم نیست این نقشه اس
یا چی😱😱😱💔💔💔
کارهای شاهزاده مغزمو نابود کرد 🤯🤯🤧 شاهزاده نقشه کشید به مباشر اعظم
برسه و بکشش🙂من درست حدس زدم شاهزاده پسر مباشر اعظمه
و وقتی میخواست مباشر بفهمه شاهزاده کشتش و نمیخواست با قلب مباشر
حالش خوب بشه یعنی غرورش 🤌🏻
مباشر وقتی مرد با خنده نگاه شاهزاده کرد یعنی من دلم برای مباشرم بسوزه😐
بازیگر شاهزاده یه حرکت قشنگی با پلکاش میره وقتی نگرانه که من تو بازیگری
ندیدم حتی یونشی بدون اینکه پلکش بخوابه تکونش میده
قسمت ۳۲
برای نجات لی کوانگ حالا چانگ آن باید مبارزه کنه واقعا چرا دنبال امپراطوری
نمیره؟ مبارزه خیلی قشنگی داشتن و چانگ آن پیروز شد💪🏻گودرت دستشه😂
وای لی کوانگ مرد شهردار عفریته🤬🤢🤮
شاهزاده دربارهی نقشه کشتن مباشر به چی آر گفته بود🥹🤌🏻و تمامش نقشه
دوتاییشون بود واااای من گفتم تیم این دوتا بهترین میشه😭
چی آر گفت مصیبتهای من در زندگی در مقابل شاهزاده فقط یه ذره بد بود😭😭
وااای چه سکانسی از مرگ لی کوانگ نشون دادن😭اون مرده با چتر بالای سرش
زانو زده بود زیر بارون شدید😭😭😭💔💔💔
برای عشق شاهزاده میمیرم💔💔💔😭🤌🏻شاهزاده خیلی خوبه🥹🥹🫂
اصلا از شهردار گوی هوآ خوشم نمیاد
چی آر حرف خوبی زد گفت الان درک میکنم هرکسی مهم نیست که کجا ایستاده
درد خود را داره و هیچ کس قادر مطلق نیست و هیچ کس واقعا سرد و بی عاطفه
نیست
این پیام اصلی سریاله
قسمت ۳۳
خب الان چی شد چرا نشون نداد چطور شاهزاده با سم مار درمان شد و چی آر
تا دیدش اون حالی و خوشحال شد😐😐😮💨 چرا نشونمون ندادن
وااای با چی آر وقتی رفتن جشنواره فانوس🤧🏮🎐اما وقتی شاهزاده گفت برات
فانوس بخرم چی آر گفت مردم روستای ما میگن فانوس عزیزه و باید با عزیزت
پروازش بدی لال نمیری😐 یه فانوس چی بود از شاهزاده دریغ کردی
چی آر به شاهزاده میگه تنهات نمیذارم شاید عشق بینمون نباشه ولی یه احساسی
هست و شاهزاده هم بهش گفت اگه چانگ آن در خطر باشه چی
چی آر لال شد و بعد وقتی جریان لی کوانگ رو بهش گفت که حتی اسبم آماده
کردم برات برو شهر گوی هوآ
من فکر کنم شاهزاده نقشه داشت تنها به پایتخت بره ولی عمیقا دوست داشت
چی آر کنارش باشه و الکی گفت حالش خوب شده
وای وقتی چی آر با اسب وسط راه ایستاد و به حرفهای شاهزاده فکر میکرد گفتم
جون هرکسی دوست داری برگرد پیشش😭😭
شاهزاده از درد داره میمیره ولی خودشو استوار نشون میده وقتی وارد قصر شد
خیلی باشکوه بود با اون لباس سبزش💚رفت ادای احترام کرد به خاکستر مباشر
یه آهنگ حماسی طور پخش کردن
دیگه شاهزاده برای من با نماد سبز مشخصه😭💚🤌🏻
شاهزاده وظیفه اش رو بعنوان پسر مرحوم داره انجام میده🥲😢شاهزاده ول کن
چقدر خودتو عذاب بدی بسه😭😭😭💚
شاهزاده به قولهایی که به مادرش داد عمل کرد ولی اون هنوزم یه بچه اس 😭
شاهزاده به دستیارش گفت تو این دنیا یکی دیگه هم هست که قلبش با من
صادقه و بهش نگاه کرد
خوشحال میشم شهردار نابود بشه😑
یکی از قشنگترین سریالهاییه که زندگی واقعی با تمام سختیها و رنجها و دردها
و آدمهایی که برای بقا میجنگند رو نشون میده ، داستان همه اشخاص در این سریال غم انگیزه
قسمت ۲۸
چانگ آنم خوب زرنگ و باهوشه فقط منافع خودشو در نظر نمیگیره فکر کنم کاملا
به درد امپراطوری میخوره اما اون مقام نمیخواد و تیمش با چی آر خیلی خوبه
تیم ۳ نفره با شاهزاده عالی میشد هیچکس به پاشون نمیرسید ولی بدبختانه این
۳ نفر نمیتونن با هم باشن
گرفتن دستهاشون صدتا کیس بود😭انقدر تو این سریال بهم نزدیک نمیشن یکم
دستای همو بگیرن من ذوق زده میشم😐🤣🤣
شاهزاده انقدر نقشه میریزه که من راهم میره شک میکنم اینم جزیی از نقشه اش
باشه🤣شاهزاده از بچگی نقشه نابودی فرقه نیلوفرخونینو داشت😥یعنی از بچگی
داشت نقشه میریخت چطور این فرقه قدرتمندو نابود کنه پشمام😐🤌🏻
قسمت ۲۹
خیلی دلم برای خواهر فانگ گی میسوزه چقدر اذیت شد تا وقتی مرد😭۲ سال
ازش خون گرفتن و باکرگیش رو گرفتن و دختر بیچاره میگفت من کثیفم؟
تو پاکترین موجود دنیایی😭😭😭یینگ یینگ😭💔💔شاد و زیبا فکرهای بد
نکن😭😭😭💔💔💔
دردهایی که یک زن کشید تا مرد😭😭😭 خیلی زجرآوره گفت من در گذشته مردم
،چی آر حرف درستی زد که چون ما زنها توان مقاومت نداریم پس سزاوار قلدری هستیم؟ اندازه کیسه برنج هم مهم نیستیم😭 که پدرش به کیسه برنج فروختش
هیچکس حتی چانگ آن درد دختری که فروخته شد رو نمیفهمه😭
حق همه اون آدمهای بد مرگ بود باید کشته میشدن خوشحالم به اسم بخشش
چی آر بهشون رحم نکرد
شهر گوی هوآ شهر زنان آسیب دیده اس که دنبال انتقامن و همه میخوان نابودش
کنن از ترسی که دارن
و حالا که چی آر مقام بالاتر گرفته امیدوارم بزنه نابودشون کنه
این قسمت انقدری ناراحتم که هیچ حرف چانگ آن به چی آر برام مهم نبود ،زندگی
هرکسی رو فقط خودش میتونه درک کنه
قسمت ۳۰
از
امیدواری شاهزاده و اینکه تک تک روزها و ساعتها براش مهمن خوشم اومد
دوست دارم منم همینطور باشم🫠
نمیدونم چرا دیگه از عشق چی آر و چانگ آن لذت نمیبرم شاید چون اتفاقهای بد
زیادی افتاد و اون وقتهایی که منتظر بودم چانگ آن اعتراف کنه نکرد و یه جورایی
خسته شدم ازش و دیگه وقتی کنار همن هیچ حسی ندارم و دوست دارم بزنم جلو
ولی بقیه قسمتها حتی سکانسای پادشاه رو با دقت میبینم😐🤌🏻
انگاری برام همه چیز این سریال جذابتر از عشق چانگ آن و چی آره😐😐😥واقعا
چم شد😐 قسمتهای اول دوست داشتم فقط انگشتهای همو بگیرن الان هیچیش
برام مهم نیست🫠
پادشاه هم برخلاف ظاهرش خیلی زرنگه😐از این سریال خوشم میاد که فقط یه نفر
رو باهوش نشون نمیده
برعکس اوایل دیدن سکانسای شاهزاده رو خیلی دوست دارم حرفا و کاراش🤌🏻🥹
همه باب میلمه چون بنظرم آدما همین شکلی هستن برای منافعشون تلاش میکنن
نفهمیدم منظور دختر ارباب که از شی شیین گو که در بدن چانگ آنه چی هست
ولی هرچیه باعث میشه بدنش همیشه زخم بشه و درد بکشه
یعنی چانگ آن به این آرومی و ساکتی هرروز داره درد زیادی رو تحمل میکنه🫠😥
این چه وضعیه 🔪😮💨
آدم وقتی تجاربش بیشتر بشه افق دیدش گسترده تر میشه🤗 کلامی از شاهزاده
چی آر تا به چانگ آن گفت تمامش کنیم ،چانگ آن رفت🫣🤔
شاهزاده چقدر خوبه به چی آر میگه تو مصمم نیستی که چی میخوای
فکر کنم این سریال ژانرش شوان هوان باشه چون چند جا اسم خدایان میارن
ولی در قلمرو فانی هستن
قسمت ۲۵
چقدر چانگ آن نسبت به امپراطوری سلسله اش بیخیاله و براش مهم نیست وخب دیگه شاهزاده فهمید هویت اصلی چانگ آن چیه
چانگ آن حرف بزن 😭چی آر درست بهش گفت که من همه چیزم رو بهت دادم و
تو به من اعتماد نداری و معلومه که ازش دور میشه هر چقدر التماسش میکنه اصلا
فایده ای نداره ، یک رابطه به اعتماد دو طرف نیاز داره ولی نمیدونم شاید چانگ آن
بخاطر موقعیتش نمیتونه حرف بزنه
قسمت ۲۶
شاهزاده مغز متفکر شهر گوی هوآ نیست بنظرم اون داره مملکتشون رو میچرخونه
ولی نه با حضور خودش با نقشه هاش😶 حتی قدرت تجارت نمکو هم گرفت
همیشه تقابل چانگ آن و شاهزاده رو دوست دارم حرفهایی که بهم میزنن ساده اما همه اش تیکه پروندنه و نشون دادن قدرتشون و کاملا هم حرفهای همو میگیرن
وااااای اعتراف شاهزاده به چی آر🥹 بهش گفت در برابر حس دوست داشتنم مقاوم
ت کردم ولی چی آر مشخصه قبولش نمیکنه
چه موسیقی متن قشنگی وقتی چی آر رفت و شاهزاده رو نشون میداد پخش کردن
بازیگر نقش شاهزاده چقدر خوب احساسات شاهزاده رو نشون میده اون سردی و
غمی که تو چشماش هست و حالت حرف زدنش من این نوع شخصیت اصلا در
سیدراما ندیدم
بعد از ۲۶ قسمت هنوز شاهزاده رو نشناختم من مطمئنم که الان میگه چی آرو تحویل میدم و پادشاهی کشور مهمتره اما حتما یه فکر دیگه داره که نمیخواد کسی
بفهمه
وقتی چی آرو برد تحویل بده چی آر بهش گفت من دوست داشتنت رو باور کردم
چی آر هم نسبت به شاهزاده احساس داره ولی اون عاشق چانگ آنه
قسمت ۲۷
و اگه توی یک خانواده فقیر بدنیا نیومده بود میتونست ملکه باشه
یه حالی که تو سریال هست و قبلا گفتم حتی شخصیتهای جدید هم وارد میشن
یک دردی توی زندگیشون دارن که درد خیلی بزرگیه و اونا به یک طریقی دارن با
اون درد کنار میان
چانگ آنو دوست دارم ولی شهصیت شاهزاده برام جذابتره چون خوب یا بد هیچی
رو پنهان نمیکنه و حتی نقشه هاشو میگه ولی چانگ آن که حتی فهمیده میتونه
امپراطور بشه ولی هیچکاری نمیکنه
شاهزاده حتی فرار خواهر فانگ گی هم برنامه ریزی کرد که چی آر دنبالش بره و
پیداش منه و زخم روی دستشو ببینه و از این راه با فانگ گی ارتباط بگیره و کشته
نشه😐مغزتو مرد😐🤌🏻
چه عجب ما بالاخره این دو قسمت دو تا بغل دیدیم😂😂🤣هیچی نداشت
ولی شاهزاده پشت پنجره کلبه بود😢
حنا جون وتمام دوستانی که احتمالابه این صفحه سرمیزنیدسال نوی همتون مبارک وپرازسلامتی وشادی و رسیدن به خواسته هاتون باشه
از Shirun.D مترجم سریال ممنونم زیرنویس درستی برای این سریال
نبود و مترجم برای ترجمه خیلی وقت گذاشت که اصطلاحات زیاد سریالو درست
ترجمه کنه🙏🏻🥹 ارزش این سریال برام بیشترم شده 👍🏻💚
و حتی مترجمم گفت فکر کنم سانسورش کردن😂
تا اینجا
قسمت ۲۱
تو بدن ارباب شهر حشره سمی گذاشتن که …🫢
فکر کنم ارباب شهر همه سایه ها رو خواجه کرده باشه بغیر از سایه خودش ولی
با حشره سمی گو اونم مثل خواجه هاست ولی ارباب شهر از همه مریض تره
این خیلی به درد یه بینگ چانگ میخورد😂جون هیچکس براش مهم نیست
چانگ آن خیلی باهوشه متوجه مریضی ارباب شهر با نا هماهنگی نیروی چی
تو بدنش شد👍🏻😯
واااای وقتی شاهزاده فلوت میزد و چی آر زیتر میزد چقدر هماهنگ بودن
و بنظرم چانگ آن که پشت در عمارت بود فکر میکرد این دوتا زوج خوبی هستن
ولی نمیدونست چی آر داره بهش فکر میکنه🥲🥲کی میخواد از کارش دست برداره
بعد از مرگ رییس فرقه نیلوفر خونین اصلا به هپی اندشون فکر نمیکنم بنظرم مثل
رییس فرقه میشن و خیلی بده😭😭😭
نمیدونم از دست شاهزاده چیکار کنم😭 چرا واقعا دو تا نقش به این خوبی تو
سریال گذاشتن😭😭 چی آر وقتی بیدار شد شنل یا ردای شاهزاده روش بود
نمیدونم اسمش چی باشه درسته
اما کلا این سکانسا خیلی قشنگ بودن😍😍 با اینکه غمگینم کردن اما قشنگیش
زیاد بود
سریال زیاد سانسور شد تو قسمت احساسی چون چانگ آن وقتی اون داروی
تقویتی رو خورد بعدش یه صحنه هایی یادش اومد که من ندیدم
فکر کنم شاهزاده میخواد چی آر شبیه خودش بشه چون داره فنون شمشیرزنی
هم یادش میده
شاهزاده تو همه چیز خوبه و من از شاهزاده بیشتر داره خوشم میاد اصلا تایپ
منه😂🤌🏻 من سندروم نقش دو نگرفتم چون این سریال اینجوری نیست که
سندروم بده
شاهزاده میخواد هم به هدفاش برسه هم از چی آر به شیوهی خودش محافظت
کنه
قسمت ۲۲
باهوش و زرنگن ولی واقعا هنوز نفهمیدم چینیها چطور با نگاه به کلمه میتونن فنون
شمشیرزنی رو یاد بگیرن ، رابطهی استاد شمشیر زنی چین یو سانگ و چی آر خیلی خوب بود
بعد ۲۲ قسمت من با رابطه این دوتا خندیدم😂😂واقعا بعد ۲۲ قسمت این سریال
خنده هم داشت و حتی موسیقی متن روی استاد و چی آر کمدی بود
اسم فنون شمشیرزنیشونم قشنگه😂🤌🏻معبر ابرها ، بازتاب کف دست در آسمانها
یکی شدن زمین و بهشت آغوش ببر ضربه ۲ انگشتی پادشاه
بعد اینها با اسم فقط مبارزه میکردن😐😶و نمیدونم چطور چی آر افتاد
خنده تو قسمت ۲۲ اصلا دوام نداشت😐استاد مرد
و سود شاهزادهی باهوش از همهی این اتفاقها🤌🏻😐چقدر نمک مهم بود حتی
در چوسان و چین
قسمت ۲۳
دربارهی خدای نمک که تحلیل چهره اش بود
وقتی شاهزاده حاضر شد شراب مسموم بخوره من همینطوری مونده بودم چراااا
تو که نمیدونی کدوم سمیه😲ولی اون شاهزاده اس و شراب مسموم رو خورد
اما به روی خودش نیاورد😲 ولی وقتی خیال کرد به حتی دستیارش چی آرو
میبینع و بهش گفت وان می ورا اینجایی و خندید😭😭😭قلبم💔
واقعا از دست چانگ آن با این رفتاراش عصبی شدم میدونم میخواد یکاری بکنه
ولی چی که باعث شده اینجوری با چی آر رفتار کنه😑
حتی چی آر هم ولش کرد رفت پیش شاهزاده که حالش بد بود و مست کرده بود
شاهزاده چقدر قشنگ چی آرو نگاه میکنه🥹 تو روز تولدش میخواست با چی آر
شراب بنوشه🥹💔خیلی کنار هم قشنگن😭💔وقتی جلوش پیش میزکارش نشسته
بود💔🥹و باهم حرف میزدن و شاهزاده از دردهاش میگفت که زندگیش همه تعلیم و آموزش بود و هیچ لحظه خوبی نداره و گفت تا ۳۰ یا ۴۰ سالگی زنده میمونم 😭💔💔اما به چی آر گفت شایعه ها پشت سرش دروغن و اون هیچوقت با هیچ زنی خوشگذرانی نکرده
قسمت ۲۴
واااای هوش زیاد شاهزاده 🤯😳همه چیزو درباره چانگ آن و دختر اربابش میدونست و حتی تو اون حال مریض هم نقشه چیده بود و نقشه های بقیه رو میدونست این دیگه کیهههههه😲🤌🏻کل این قسمت اینطوری بودم که شاهزاده
خیلی قدرتمنده
دلم برای این سریال میسوزه حتی عکس بازیگر نداره😟🤌🏻با اینکه از خیلی
سریالا بهتره اما بازم پوسترش خیلی خوبه 🙏🏻 مترجمشم چندبار میگه نسخه
انگلیسی خوب نبود و خیلی جاهاشو خودش ترجمه کرد
قسمت ۱۸
باور نکردنیه😭 جیگرم آب شد وقتی زانوهاشو زخم کرد و روی یخ زانو زد😭😭
وااای تحمل عشقشو ندارم خیلی خودشو سرزنش میکنه برای کاری که تقصیرش
نبود ، وقتی خون روی یخها میریخت من بجاش ضعف میکردم😭
اما وقتی گفت شما بخاطر اینکه ازتون محافظت کنم منو دوست داشتید قلبم
براش شکست😭 اصلا خودشو لایق نمیدونه ولی خیلی لایق عشقه اون یه آدم
فوق العاده اس🤌🏻نمیدونم چرا به چی آر اعتراف نمیکنه یا نمیگه چرا نتونست
کمکش کنه با اینکه چی آر واقعا ازش میخواست بهش توضیح بده تا سوتفاهمی
نمونه و رابطه بینشون درست بشه
شاید میخواد از دختر اربابش محافظت کنه و بدشو نگه یا موقعیتش لو نره
چی آر خیلی قولش براش مهم بود همینم دلشو شکست😟😢 و چانگ آنم بدتر
میکنه که ازش دور بشه ، اما تو خیلی دروغگویی چانگ آن😭😭 فقط احساساتش
و پنهان میکنه😭
از اون یکی دختر قاتله هم خوشم میاد که چانگ آنو برد پیش خودش فکر نکنم
آدم بدجنسی بشه
شاهزاده که لباس معمولی میپوشه خیلی قشنگ تر میشه بدون آرایش و مدل موی
ساده ، کاش همیشه همینطور میپوشید ، من واقعا شاهزاده رو خوشم اومده ولی
هنوز نمیتونم شخصیتشو خوب بشناسم چون نمیتونم بفهمم چی تو ذهنشه خیلی
مرموز و باهوشه و اون زنه یه بینگ چانگیو خوب حالشو میگیره
وقتی چی آر پیش شاهزاده رفت 😍😍 بازم آهنگ آروم پخش کردن😍
چقدر ناراحت بود از زخمش ولی با یه تیکه از لباسش انگشتش که زخم شده بود
رو بست😍 واااای نمیتونمشون
چی آر براحتی از علاقه اش به چانگ پیش شاهزاده میگه و شاهزاده واقعا غصه
خورد و وقتی چی آر بهش گفت نا امیده و دوست داره بمیره بهش فنون رزمی
خانوادگیشونو یاد داد😍 یعنی چی آرو جزوی از خانواده اش دید
شاهزاده چقدر سختی کشیده مادرش کورش کرد که بتونه زنده نگهش داره😟
قسمت ۱۹
ولی من واقعا نفهمیدم منظور شاهزاده از شناور بودن بین مرگ و زندگی چیه
شاید منظورش همون دلیل برای زندگی باشه که میخواست چی آر پیداش کنه
ملاقات چانگ آن و شاهزاده که چانگ آن بهش گفت شاید ندونید گاهی اوقات
درک کردن قلب خود در مقایسه با دیگران سختتره🤌🏻🥹 منظورش این بود که
تو عاشق چی آر هستی ولی قبول نکردی🥹
چقدر از این دستیار شاهزاده بدم میاد 😭میخواد به شاهزاده خوب خدمت کنه
ولی اعصابمو بهم ریخت الان شاهزاده عمرش با چی آره ولی خیلی اذیتش میکنه
و حتی اینم به شاهزاده حرف چانگ آنو زد 🥹
از اینکه دیدم شاهزاده انقدر اطمینان داشت چی آر تهذیب ۷ روزه رو با موفقیت
انجام میده خوشحال شدم😍 چون بهش گفت یا میمیری یا زنده میمونی ولی
ته دلش مطمئن بود زنده میمونه
واقعا از چانگ آن و شاهزاده حرص میخورم چرا سختشونه به عشق اعتراف کنن
واااای وقتی شاهزاده در غارو باز کرد و رفت سمت چی آر دوست داشتم بغلش کنه
ولی خیلی خودداره فقط بهش گفت دلیلی برای زندگی پیدا کردی
اما چی آر خیلی خفنه😍 اون تعلیماتو یاد گرفت و تونست مثل شاهزاده روی
حشره های شب تاب تسلط پیدا کنه😍 اون تعلیمات آخرین تعلیمات فرقه نیلوفر
خونین بودن
این سریال خیلی یه بینگ چانگ داره🤬دختره حسود ارباب شیانگ
واقعا فهمیدم زنا خیلی سیاستمدارن🤣🤣🤣 نمیدونم خوب میشد دنیا دست زنان
بود یا نه چون حتی سر همدیگرم کلاه میذارن😂🤌🏻
قسمت ۲۰
زدم شیانگ دختر بانو چا وونه ، ارباب شهر خیلی بدجنسه ، مثل رستم و سهراب شد
چقدر ناراحت کننده بود 😭
رابطه چانگ آن و چی آر همینطور داره سردتر میشه😞✋🏻آخه چرا
نمیدونم چرا ارباب شهرو بین گلبرگهای شکوفه ها میذارن اینکه خیلی بدجنسه
شایدم خاکستریه چون قبلا گفته بود چقدر بهش ظلم شد
لینک رمان سریال
https://www.novelcool.com/chapter/Bloody-Romance-Chapter-1/2054209/
تو این سریال هیچکس حالش خوب نیست و تلاش میکنن تا یه چیزی پیدا کنن
که بهشون دلیل برای زندگی بده ، حتی نقش منفیها هم درد دارن و آسیب دیدن
از سایه ها خیلی خوشم اومده و توجه ای که اربابهاشون دارن با عشق و جونشونه
تو این سریال وقتی حرف عشق یا کمک کردن و قدردانی و سپاسگزاریه همیشه یه
آهنگ ملایمی پخش میشه ، احتمالا پیامش اینه زندگی بدون این ها خیلی تاریکه
تو این سریال گریمها اغراق آمیز هستن و یک حالی دارن که نمیدونم علتش چیه
بعضی مواقع گریم ساده هم دارن ولی یک گریم متوسط اصلا ندارن مثلا آرایش
صورت یا مدل موی خاص که وقتی نقشهای اصلی بدون گریم هستن زیباتر نشون
داده میشن ، شاید منظورشون اینه که آرایش زیاد یک نقابه و یک مورد دیگه هم
یادم نره نقاشی که برای گذشته نشون میدن خیلی قشنگه
قسمت ۱۴
خیلی امیدوار کننده اس ولی من از هدف شومش ترسیدم که برای انتقام فقط امید
میخواد که زندگی کنه ولی آدم برای هدفش دست به هر کاری میزنه و با هر سختی
که شد ادامه میده تا بالاخره یک راهی پیدا میشه که باعث میشه اوضاع بهتر بشه
قسمت ۱۵
اما برای چی آر زیر اعتقادش زد 🥹 و تا حرفش میشه چشمهاش پر اشک میشه و
تازه فهمیدم شاهزاده هم مخالف ظلم و ستمگریه و به شکل خودش داره باهاشون
مبارزه میکنه و شاهزاده در هر حالی از هوشش استفاده میکنه و همیشه یک نقشه
داره و گول نمیخوره و انرژی قویی داره
سرنوشت مادر شاهزاده لان هی چقدر تلخ بود و یوان آر از بچگی از همه سمت زجر
کشید
متوجه نشدم مباشر اعظم قدرت فرقه نیلوفر خونین رو به شاهزاده داد یا نه ولی چه
فرقه عجیب و قدرتمندیه
قسمت ۱۶
کنم دلم براش میسوزه ، فقط میخواد خودشو سرزنش بکنه 😭
و وقتی چی آرو دید و جلوش زانو زد 😭😭همون آهنگ اصلی سریال پخش شد
و وقتی چی آر نمیتونست حرف بزنه چقدر گریه کردم😭 خیلی سکانس دردناکی
بود😭فکر نمیکردم صحنه ای که با هم روبرو بشن انقدر غمگین باشه که حتی چی
آر نخواد چانگ آنو ببینه ولی حق داشت اون هنوز نمیدونه چه اتفاقی افتاده😭😭
چانگ آن همه چیزش خاصه حتی بغل کردن و محافظت کردنش🥹😭قلبم ذوبش
میشه
چرا چانگ آن بهش نگفت چرا نتونست کمکش کنه😭
پشمام از قدرت رهبر فرقه نیلوفر خونین ریخت ،آدم بدی نیست ولی محافظه کاره
قسمت ۱۷
نیلوفر خونین بشه که بتونه بقیه رو نجات بده
واااای رییس فرقه خونین مرگ خودش و عشقش کنار حوضچه بعد از اون همه
درگیری باهم 😭 حالا اصلا به پایان خوش برای چی آر و چانگ آن فکر نمیکنم
چانگ آن میشه نوه پادشاه لین و پسر شاهزاده اس هوان آر😮 و شاهزاده ممکنه پسر مباشر اعظم باشه
قسمت ۱۳
نمیدونم برای شاهزاده دل بسوزونم یا چانگ آن یا چی آر😭😭 این قسمت
من فقط گریه کردم
وقتی چی آرو شکنجه میداد شاهزاده دستهاش میلرزید و چشمهاش پر از اشک بود ولی وقتی بلند شد و با سیاست نجاتش داد تحسینش کردم ازش ناامید شده بودم
از قدرت سیاست شاهزاده خیلی خوشم اومده و چقدر سریعه و واقعا هیچکس
نمیتونه ذهنش رو بخونه
وقتی سمت چی آر رفت و چی آر پاش رو گرفت و نقشه رو گذاشت توی کفشش
و شاهزاده با چشمهای اشکیش باهاش حرف زد من واقعا گریه کردم😭
وقتی گفت خب اعتراف کن چشمهاش سرخ بودن😭 فکرشم نمیکردم تا این حد
جذب شاهزاده بشم😭 قلبم ترک خورد وقتی نتونست صورتش رو کامل خراش بده
و صورت خودش پر اشک شده بود😭😭 شاهزاده رو نمیتونم😭 داره دیوونه ام میکنه😭😭
میگه فکر کنم در حال حاضر یکی تو قلبمه😭
شاهزاده چشمهای سردش وقتی چی آرو میبینه تغییر میکنه و گرم میشه و دیگه
اون حس تاریکی رو نداره
تا حالا کسی بهتون قول داده؟ اون گفت هرگز بهت اجازه نمیدم خودکشی کنی
عشق باید مثل برف سفید باشه ، به اندازه ماه روشن
گفت که مردد نمیشه و کنارت هستم تا پای مرگ ، فکر کردم یام مرد وفادارمو که جونشو فدام میکنه 😭 چی آر دل شکسته
چانگ آن مظلوم و وفادار 😭اشکاش وقتی فهمید چطور از پشت زدش که نتونه
چی آرو نجات بده چقدر قلبش سوخت اسیرش کردن
قشنگی این حرفها🤌🏻🥲
هیچکس در این دنیا بهم اهمیت نمیده
من بهت اهمیت میدم
اگه اربابت نبودم هنوز با من خوب رفتار میکردی؟
برام فرقی نداشت ،من فقط امروز بهت اهمیت نمیدم در آینده بیشتر هم میشه ،اجازه نخواهم داد که بمیری ، من همیشه به حرفم عمل میکنم
مهم نیست چکار کرده اون همه چیز منه
هرکاری بخاطرش میکنم
استاد نگران نباش همیشه کنارتم ازت محافظت میکنم اجازه نمیدم بمیری مهم نیست که چی میشه همیشه سر حرفم میمونم هرگز بهت خیانت نمیکنم هر چیزی بهت گفتم عین حقیقت بوده
اون همه چیز منه😭🤌🏻 قشنگترین دیالوگ سریاله
اصلا یادم نمیاد تو سریال دیگه ای هم این دیالوگ رو گفتن یا نه ولی این بهترینه
با لحن و صدای چانگ آن
سریال خیلی جذاب تر شده و حس خشونت ذاتی افراد رو هم داره نشون میده
از گریم شخصیتها هم باید بگم به خصوص شاهزاده که گریم چشمهاش حس سرما و تاریکی میده و چهرهی چانگ آن یک چهرهی مردونه و قوی داره که حس اعتماد کردن میده
من بازیگر نقش چانگ آنو اولین باره میبینم و بازی خیلی خوبی داره و نمیدونم دوبله شده صداشون یا نه اما صدای گرمی داره
موسیقیش هم تا آخرین قسمت همینجوری میمونه چون هر قسمت هیچ فرقی نکرده و حالت تعلیقش سرجاشه و یک سکانسایی حتی یک ثانیه هم وقفه نداره
سریع تغییر میکنه
قسمت ۱۲
اون صحنه که چی آر منتظر بود چانگ آن بپره و نجاتش بده کاملا حسشو درک میکردم بخاطر تدوین و فیلمبرداری و موسیقی و سکوت چی آر😭
تو رودخونه افتاد و همهی خاطراتش که چانگ آن بهش گفت یادش اومد و دیگه
هیچ امیدی نداشت و تو زندان فقط حرفهاشو به یاد می آورد😭