اگه توام دلت خواسته از سوپای شیجیه بچشی،
دوست خوب منی…🥲

شنیدین لینگهه قراره با لوسی پارتنر بشه؟ 😍💙
ولی متاسفانه شایعهههه‌ست و قرار نیست واقعی بشه 😭😭
لینگهه با بایلو (قصر کونینگ)
لینگهه با دلربا (برنامه حقیقت)
لینگهه با جینمای (شاهدخت سلطنتی)
فقط مونده لینگهه با لوسی (؟؟؟؟؟)
بازیگر مورد علاقم نوبتی داره با بازیگرهای زن مورد علاقم همبازی میشه 😊😂
با دلربا سریال نبود ولی هر چی باشه مومنت که داره 😁

بچه ها شبکه پنج پخش عشق کهکشانی رو میده

بدبختی ینی چی؟
ینی نت انقد مزخرف باشه نتونی بری یوتیوب چارتا کلیپ ببینی از این سریااال😭

من با این آهنگ ost ش چیکار کنم
قابلیت اینو داره پخش کنی بعد بری بالای چوبه ی دار

وای خدای من

وای من تمومش کردم://////
الان میمیرم از افسردگی
چیکار کنمممممممم

وای دارم میرم قسمت آخر
آه و واویلااااا😂😭

فقط دو قسمت مونده
تموم شه من میمیرم
سریال قشنگم تموم نشووووووووو

قسمت ۴۸
اونجا ک جیانگ چنگ داره با گریه داد و فریاد میزنه سر ووشیان

وای وقتی این پسر گریه میکنه میخام بمیرم براش
ووشیان میخاااااااااام😭😭😭😭😭😭

ووشیانی که از ترس سگ میره پشت لان جان قایم میشه خیلیییی کیوته🥹🤣

وای سر قسمت ۴۶ بغضی شدم
اشک های لان جان برا ووشیاننننننننننن
وای من بمردم

مهم نیست چقدر بهم تهمت بزنن و بدنامم کنن، مهم وجدان منه که آسوده س ..💔💔💔💔

قسمت ۴۳ >>>>>>>>>>

قسمت ۴۳

من هر روز صب ک بیدار میشم: امروز دیگ تمومش میکنممم
آخر شب درحالیکه فقط دو قسمت دیدم: نههه نموخام تموم شه

خب احساساتم منو وادار کردن که یک متن کوتاه در وصف این سریال بنویسم.

“در میانِ هیاهویِ باد و رقصِ سبزه زارانِ همیشه خرّم، صدای نوای تب دار و شیرینِ فلوت به گوشم می‌رسد.
آوازی آشنا و دلسپارانه؛ صدایی از عمقِ دلدادگی و شوریدگی.
نغمه ای که حتی اگر هزاران سال نیز بگذرد، کوه ها همه خاک شوند و دریاها همه خشک، از خاطرم نخواهد رفت.
میدانی چرا ؟
چون آغازگاهِ این ترنمِ گوش نواز، حنجرهٔ توست.
در میان هم آغوشی باد و علف،می‌بینمت؛ قامتِ کشیده و استوارت همچون گذشته است.
باد میان موهای سیاه و بلندت می‌رقصد و روبان سرخ را به پرواز در می آورد.
نامت را صدا میزنم، با نهایت دلتنگی و شیفتگی ام؛ با صدایی پر از حسرت و رنج.
به سویم برمی‌گردی، با آن چشمان سیاه و درخشان، چشمانم را جست و جو میکنی. نگاه رنج‌دیده ام در نگاه سرشار از دلباختگی ات غرق می‌شود.
مرا با نگاه سوزانت اندکی گرم میکنی و سپس
لب هایت همچون گل های نیلوفر آبی به لبخندی شکفته میشوند. به سویم می‌دوی و مرا در آغوش ایمن و گرمت مهمان میکنی. تن بی قرارم در میان بازوانت آرام میگیرد.
تو راست میگفتی مهم نیست چقدر زمان بگذرد و جهان چقدر دگرگون شود ما همیشه دوباره به هم میرسیم و دستانمان تن زخمی و رنج‌دیده یکدیگر را التیام می‌بخشد.
ما در سرنوشت یکدیگر با خطی زیبا و پر رنگ نقش بسته ایم و قرار است تا آسمان سقفِ ما و زمین تختمان است؛ یار و دلداده هم بمانیم…”

وای باورم نمیشه دارم این وقت شب متن عاشقانه کامنت میکنم، رام نشده با آدم چه ها نمیکنه😂🥺

دلم برای وی ووشیانِ بازیگوش و دوست‌داشتنی و لان وانگجیِ نجیب و باشکوه تنگ میشه 3>>>>>